لغات 2

 0    99 fiche    khosrowkarimi7
Imprimir jogar verifique-se
 
questão فارسی resposta فارسی
هیئت
começar a aprender
گروه یا جمعی از افراد
مثال: هیئت داوران مسابقه را قضاوت کردند. (یعنی گروه داوران مسابقه را بررسی کردند.
مثال: هیئت ظاهری او تغییر کرده است. (یعنی شکل و قیافه‌اش عوض شده است.
تأسیس
começar a aprender
ایجاد
او یک شرکت جدید تأسیس کرد. (یعنی شرکت جدیدی را راه‌اندازی کرد.
این دانشگاه در سال ۱۹۵۰ تأسیس شد. (یعنی در آن سال بنیان‌گذاری شد.
پدیده
começar a aprender
اتفاق/رخداد
پدیده گرم‌شدن زمین باعث تغییرات زیادی در آب‌وهوا شده است
رعد و برق یک پدیده طبیعی است
سط
começar a aprender
سطح
گسترش
começar a aprender
افزایش /
این ویروس به سرعت در سراسر جهان گسترش یافت
✔ این شرکت در حال گسترش فعالیت‌های خود در سطح بین‌المللی است
تحول /تحولات
começar a aprender
/تغییر اساسی یا پیشرفت در چیزی
این تجربه باعث تحول شخصیتی در او شد
در دهه‌های اخیر، فناوری اطلاعات تحول بزرگی را تجربه کرده است
متحول
começar a aprender
تغییر کرده
با خواندن آن کتاب، احساس کردم ذهنم متحول شده است. (یعنی طرز فکرم تغییر کرده است.
بعد از آن اتفاق، او کاملاً متحول شد. (یعنی تغییر اساسی در شخصیت یا تفکر او ایجاد شد.
اشراف
começar a aprender
طبقه بالای اجتماعی
مثال: در گذشته، اشراف نفوذ زیادی در حکومت داشتند
مکانیسم
começar a aprender
سیستم یا روش
✔ بدن انسان دارای مکانیسم دفاعی در برابر بیماری‌هاست. (یعنی روشی برای مقابله با بیماری‌ها
مکانیسم عملکرد این دستگاه بسیار پیچیده است. (یعنی نحوه‌ی کار آن پیچیده است
مبانی
começar a aprender
اصول /پایه ها / اساس
این کتاب به مبانی فلسفه می‌پردازد. (یعنی اصول اساسی فلسفه را توضیح می‌دهد.
✔ مبانی ریاضیات برای درک مباحث پیشرفته ضروری است. (یعنی اصول اولیه‌ی ریاضیات باید یاد گرفته شود.
بیکران
começar a aprender
بیکران یعنی نامحدود، بی‌پایان و وسیع بدون هیچ مرزی
محبت مادر به فرزندش بیکران است
آسمان بیکران پر از ستارگان درخشان است
بکارگیری
começar a aprender
استفاده
✔ بکارگیری روش‌های خلاقانه در آموزش، یادگیری را آسان‌تر می‌کند
✔ بکارگیری فناوری‌های نوین باعث افزایش بهره‌وری می‌شود
تکنیک
começar a aprender
روش
✔ برای موفقیت در فوتبال، باید تکنیک‌های درست را یاد گرفت
نقاشی او از تکنیک‌های پیشرفته‌ای استفاده می‌کند
نظام
começar a aprender
ساختار
مثال: او در نظام خدمت می‌کند. (یعنی در ارتش مشغول است.
نظام آموزشی کشور نیاز به اصلاح دارد
بشاش
começar a aprender
شاد و خندان
افراد بشاش انرژی مثبتی به دیگران منتقل می‌کنند
✔ او با چهره‌ای بشاش وارد اتاق شد. (یعنی با حالتی شاد و خندان وارد شد.
هدفمند
começar a aprender
دارای هدف /مقصد مشخص
انگیزه
começar a aprender
عامل که باعث حرکت تلاش یا شروع کاری می شود
دلیل
توانمند
começar a aprender
دارای قدرت
مصمم
começar a aprender
/تصمیم کسی که اراده قوی دارد،/قاطع
بعد از شکست در مسابقه، علی مصمم شد که تمریناتش را دو برابر کند. (یعنی علی تصمیم گرفت که با جدیت بیشتری تمرین کند و ناامید نشود.
برای موفقیت در زندگی باید مصمم باشید و به‌راحتی تسلیم نشوید. (یعنی برای رسیدن به موفقیت باید قاطع و با اراده
شگرف
começar a aprender
عجیب و حیرت انگیز
کامل
começar a aprender
تمام
اساتید
começar a aprender
اساتید جمع استاد است. معنی افرادی با تجربه
الگو
começar a aprender
نمونه
پیشکش
começar a aprender
هدیه
معجزه
começar a aprender
عملی خارق العاده و غیر طبیعی است
شکرگزاری
começar a aprender
بیان سپاس و قدردانی از لطف ها نعمت ها
بگشاید
começar a aprender
باز کردن
نوینی
começar a aprender
جدید
آفرینش
começar a aprender
به وجود آوردن
نشاط
começar a aprender
شادی و خوشی
چندان
começar a aprender
به مقدر زیاد یا به اندازه کافی
عین حال
começar a aprender
همین طور که هست
منحصر
começar a aprender
ویژه
کیھان
começar a aprender
جهان
گسترده تر
começar a aprender
وسیع بزرگ
چیره دستی
começar a aprender
مهارت
ژرفترین
começar a aprender
عمیق ترین
حقایق
começar a aprender
حقایق جمع کلمه حقیقت است که معنای واقعیتِ ها
دیگرگون
começar a aprender
تغییر کرده
وصف
começar a aprender
توصیف
وصفناپذیر
começar a aprender
تو صیف غیر ممکن
حیرت
começar a aprender
سردرگمی تعجب
برمی انگیخت
começar a aprender
تحریک
حیرت انگیز
começar a aprender
تعجب
تعجب
começar a aprender
احساس شگفتی یا گیجی
شگفت زده
começar a aprender
تعجب
شیفته ی
começar a aprender
عاشق
سراغ
começar a aprender
دنبال کردن
شگفتا
começar a aprender
حیرت /تعجب
می مانستند
começar a aprender
معنی گذشته می ماندند (ماندن)
تخیلات
começar a aprender
تصور کردن / خیال پردازی
دل انگیز
começar a aprender
به معنای چیزی است که باعث جذب برانگیختن. احساسات و دل فرد می شود
گستره
começar a aprender
وسیع بودن یا داشتن دامنه ای وسیع است
نوید
começar a aprender
خبر خوش / آینده ی خوب
اخگری
começar a aprender
مانند آتش؛
رویداد
começar a aprender
اتفاقات
نقش
começar a aprender
طرح یا الگو
بلوغ
começar a aprender
رسیدن به حد رشد
مسئولیت
começar a aprender
وظیفه
مصایب
começar a aprender
جمع “مصیبت/دشواری‌ها، سختی‌ها، بلاها و حوادث ناگوار
تحمیل
começar a aprender
وادار کردن
صحیح
começar a aprender
درست
میپنداشتید
começar a aprender
می‌پنداشتید” از فعل “پنداشتن” در زبان فارسی به معنای “تصور کردن”
برملا
começar a aprender
فاش شدن
عاجز
começar a aprender
ناتوانی جسمی یا ذهنی
اراده
começar a aprender
تصمیم
اعتراف
começar a aprender
اقرار کردن
غیرمنصفانه
começar a aprender
قضاوت ناعادلانه
گشوده/
começar a aprender
شکل گذشته و صفت مفعولی از فعل “گشودن” است و به معنای باز
نمک شناسی
começar a aprender
قدردانی
قدردان
começar a aprender
سپاسگزاری از محبت یا لطف دیگران
آشکارسازیِ
começar a aprender
نمایان کردن
مرموز
começar a aprender
چهره یا رفتار پنهان و غیرقابل‌درک
مغتنم
começar a aprender
ارزشمند
قدرشناسی
começar a aprender
سپاسگزاری از محبت و زحمات دیگران
عذابی
começar a aprender
رنج و سختی شدید
پیرامون
começar a aprender
دور و اطراف”
شکل گیری
começar a aprender
ایجاد
صادق
começar a aprender
راستگو و حقیقت‌گو
مشکل‌آفرین
começar a aprender
افرادی که موجب ایجاد مشکلات می‌شوند
افتضاح/افتضاحه
começar a aprender
وضعیت یا شرایطی بسیار بد،
مخلصانه
começar a aprender
مخلصانه” یعنی با صداقت، از روی خلوص نیت، صمیمانه
او مخلصانه به دوستانش کمک می‌کند. (یعنی با نیت پاک و بدون چشم‌داشت کمک می‌کند.
از شما مخلصانه تشکر می‌کنم. (یعنی از صمیم قلب و با صداقت تشکر می‌کنم.
موهبت‌ها”
começar a aprender
نعمت‌ها
توصیه
começar a aprender
سفارش کردن
نفوذ
começar a aprender
داخل شدن،
عرضه
começar a aprender
ارائه کردن،
متفکرین
começar a aprender
متفکرین جمع متفکر /کسی که زیاد فکر می‌کند، اهل اندیشه است
تعلق
começar a aprender
پیوند داشتن به چیزی یا کسی ا
شعف
começar a aprender
شادی
بامدادان
começar a aprender
صبح زود
زیسته اند
começar a aprender
زیسته‌اند شکل جمع و گذشته فعل «زیستن» است و به معنای زندگی کرده‌اند
اکتشافات
começar a aprender
اکتشافات جمع اکتشاف است و به معنای یافتن
درخشان
começar a aprender
درخشان به معنای تابان، روشن، پرنور
مکشوف
começar a aprender
مکشوف از ریشه فعل “کشف” به معنای کشف‌شده،
بشریت
começar a aprender
کل انسان‌ها یا جامعه انسانی
برخی
começar a aprender
تعدادی
العیاذ بالله
começar a aprender
معنای “پناه بردن به خدا” یا “از خدا طلب پناه
عابر
começar a aprender
گذرکننده، رهگذر، کسی که از جایی عبور می‌کند
کائنات
começar a aprender
همه موجودات، جهان هستی و آنچه که در عالم وجود دارد اس

Você deve entrar para postar um comentário.